خـــادم المهـــدي

 

 

خدا اینجاست ، در قلب ما

خدایا ؛ من دنیای شیرین با تو بودن را در این سلول تنگ ، به دنیای بزرگی که تو با من نباشی ، ترجیح میدهم !

دستت را روی سینه ام بگذار و هراس و شتاب تپش های قلبم را آرام کن !

مرا از زمینی که بدان چسبیده ام ، جدا ساز و از تعلقات بازدارنده ، بازم بدار !

خدا یا ؛ آیه ای را که از قرآن تو یافته ام میخوانم ، نه یک بار که بارها !

((الحمدلله الذی اذهب اَنّ الحَزَن اِنّ رَبَّنا لغفورٌ شَکور
سپاس خدایی را که اندوه را از ما برگرفت که خدای ما بسیار بخشاینده و شاکر است.))

من از تکرار حریصانه ی این آیه ، چه برکاتی که تناول نکرده ام !

خدایا ؛ دستت را به من بده

میخواهم آن را روی سینه ی مردمی بگذارم که از شادمانی بهره ی چندانی ندارند، اندوهگینند ...

آراممان کن خدا  از پریشانی و اندوه ، از غم ، از نگرانی ، از تشویش ، از بلاتکلیفی ، از سرگشتگی  رهایمان ساز!

"مردمان پریشان هیچگاه راه به رشد نمیبرند."

*خدایا شادمان کن و بر دل ها و لب های ما  لبخندی از تبسم نمکین خود بنشان*

 

خدایا ؛ امروز همه ی آنانی را که با من نامهربانند و با من نامهربانی کرده اند ، یک به یک پیش چشم آوردم و برای آنان از پیشگاه تو ، بخشایش و سلامت و رحمت آرزو کردم.

خدایا ؛ آنچنان گشایشی در دلهای ما پدید آور که ما کینه های کهنه و تازه را تا سالیان دور ، با خود حمل نکنیم !

دلهای ما مستعد کِشت شکوفه اند ، چرا در آن ها خس و خار بکاریم ؟!

دلهای ما میتوانند محل تابش نور باشند ، چرا به سیاهی دچارشان کنیم ؟!


دو شنبه 26 دی 1390برچسب:, |
 

اعتماد به خدا

عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم ،

بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری ! ،

بعد از چند روز به دوستی ،

بعد از چند ماه به همکاری ،

بعد از چند سال به همسایه ای ...

اما

بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم !


سه شنبه 13 دی 1390برچسب:, |
 

هدیه ای گرانبها به دوستان اهل دل

جملاتی پند آموز و اخلاقی از حجت الاسلام فاطمی نیا

 

هر ماه نوری دارد و هر روز نوری دارد که مجانی به در خانه آدم می‌آیند. این ما هستیم که باید این نورها را حفظ بکنیم. شیعیان امیرالمومنین(ع) نزد خدا عزیز هستند. اینها اگر بر نمازها مراقبت کنند، مساله والدین، مساله غیبت و حسن خلق و.... را رعایت کنند، این انوار هر روز به در خانه شان می‌آید. منتها ما چه می‌کنیم؟ این انوار را حفظ نمی‌کنیم
ما انوار را ضایع می کنیم. شب بلند می‌شود نماز شب می‌خواند، صبح می‌نشیند غیبت می‌کند. نور نماز شب رفت! با یک حرف تلخ این نورها از بین می‌رود.
 
من تعجب می‌کنم از بعضی‌ها! یک خانم مومن 20 بار به عمره رفته است. بار 21 به او می‌گویند بیا این پول عمره را بده برای یک دختر یتیم، می‌گوید: «نه من نمی‌توانم. دوستان همه دارند می‌روند عمره. من چطور نروم؟» 
حالا به این خانم شما بگویید این همه عمره رفتید، مساله اخلاق را در خانه رعایت می‌کنید؟ مگر دین خدا مسخره است؟ هر سال عمره می‌روی اما یک عیب و بدی را از خودت دور نکردی؟ یا یک آقا فرقی ندارد. آقا بداخلاق شود، عبادتش ضایع می‌شود. خانم بداخلاق شود، عباداتش ضایع می‌شود.
 
*
مستحب با جایز فرق دارد. مستحب یعنی وقتی انجامش دادی یک چیزی هم گیرت می‌آید. حالا یکی از مستحبات قاضی که در مسند قضا نشسته این است که اگر متهمی را پیش او آوردند، دید موضوع اتهام از حقوق مردم است، باید ساکت شود؛ شواهد را جمع کند و حکم کند.
اما اگر قضیه از حقوق خدا بود، مستحب است، یعنی مثل نماز نافله می‌ماند، که قاضی حرف در دهان متهم بگذارد. مثلا متهمی را بیاورند که این شراب خورده است. قاضی بگوید: یک داروهایی هست برای درد دندان که بوی بدی می‌دهد، این بنده خدا از آن ها استفاده کرده است. قاضی باید این ها را بگوید
 
اگر دین این چیزی بود که در کوچه خیابان می‌دیدیم، صرف نمی‌کرد امام حسین در راهش شهید شود. خدمت آیت الله بهاالدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه "سید سکوت" چه بود؟ آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد. خدا شاهدست الان مردم خیلی دست کم گرفته‌اند آبرو بردن را.
ببینید خدا چند گناه را نمی بخشد: عمداً نماز نخواندن، به ناحق آدم کشتن، عقوق والدین و آبرو بردن. این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمی‌شوند.
 
پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف می کرد: «به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه می‌گویی؟ 
می‌گفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت: «آبروی کسی را نبر!» الان در زمان ما هیئتی ها، مسجدی ها و مقدس ها، آبرو می‌برند!
 
عزیز من اسلام می‌خواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ روایت داریم که می‌فرماید اغلب جهنمی‌ها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب می خورند و از دیوار مردم بالا می‌روند. یک مشت مومن مقدس را می‌برند جهنم. ای آقا تو که همیشه هیئت بودی! مسجد بودی! بله... توی صفوف جماعت می نشینند آبرو می‌برند
امیرالمومنین به حارث همدانی می فرماید: اگر هر چه را که می شنوی بگویی؛ دروغگو هستی.
 
*
گناهکار چند نوع است. عده‌ای گناه می‌کنند، بعد ناراحت و پشیمان می‌شوند. سوز و گداز دارند. توبه می‌کنند و هرگز فکر نمی‌کنند که روزی این توبه را بشکنند اما دوباره می شکنند. دوباره، سه باره، ده باره. در حدیث داریم که این اگر در تمام توبه شکستن ها سوز و گداز واقعی داشته باشد، در نهایت بر شیطان پیروز می‌شود
اما اگر نه، دفعه اول سوز و گداز داشت، دفعه دوم کمتر، دفعه سوم کمتر و اگر برایش معمولی شد؛ او طعمه شیطان می‌شود. شدیدترین گناه، گناهی است که صاحب آن، آن را کوچک بشمارد.
 
دوره‌ای شده که همه چیز صاحب دارد غیر از دین و معارف. همه متولی دین شده‌اند. اگر درباره طب بخواهیم صحبت کنیم، باید آقای دکتر بیاید. اما دین، طرف می‌نشیند چشمش را هم می‌بندد و می‌گوید: فکر می کنم فلان آقا اشتباه کرده، فلان چیز حلال است و.... دین به همین سادگی است؟
همه الان صاحب معارف شده‌اند! همه عارف شده‌اند! به جوانی گفتم چرا می‌روی فلان جا؟ گفت حاج آقا سیمش متصل است. گفتم تو مبتدی هستی، سیم را هم تشخیص می‌دهی؟ من اسم این عرفان را گذاشتم عرفان سیمی. هر کسی را بهر کاری ساختند... ما یک آسپرین از دست غیر متخصص نمی‌خوریم بعد درباره دین...
 
*
فرد وارد بازار قیامت می‌شود، فکر می کند خبری است. تعجب می‌کند؛ خدایا پس چه شد؟ نمازها، عمره ها؟ می گویند تو دل شکستی. ریا کردی. زهر زبان ریختی... 
جوان عزیز اگر عروج می خواهی، می‌خواهی به جایی برسی از خانه خودتان شروع کن! دل خواهرت را شکستی. برو درستش کن. دل مادر و پدر را شکستی، برو درستش کن... از خانه شروع کنید.
جوانانی هستند که محاسن دارند، انگشتر دارند، عطر تیروز هم می‌زنند... ولی در منزل بروی بپرسی، هیچکس از او راضی نیست. پس برای چه هیئت رفته بودی؟ چرا جلسه رفته بودی؟ پس استاد یعنی چه؟
 
*
تقوا مراتب دارد. مراتب عالیه دارد. مراتب نازله دارد. وقتی قرآن نازل شد مردم چند دسته بودند. عده‌ای می‌گفتند اصلا گوش ندهید. حتی سروصدا راه می‌انداختند تا کسی قرآن را نشنود. دسته دیگر می‌گفتند آقا صدا نکنید ببینیم چه می‌گوید؟ این از مراتب نازله تقوا بود. خیلی از این‌ها بعد از گوش دادن منقلب شدند. قرآن هدایتشان کرد. بی خود نبود که خانه و قوم و خویش خود را ترک کردند و رفتند جلوی نیزه و شمشیر، همراه پیامبر(ص) جنگیدند... قرآن ظرایفی دارد که متقین می‌فهند. ظرایف قرآن برای متقین است.
 
*
اول مظلوم از انسان‌ها، امیر المومنین(ع) است و در دعاها دعای کمیل. این دعا خیلی مظلوم است. در تیراژ بالا چاپ می‌شود، هر مجلسی هم که بروید دعای کمیل داریم اما... اولا که وسط دعای کمیل، سخنرانی می کنند که دعای کمیل می‌شود سه ساعت. دعای کمیل بیست دقیقه است.
ما حق نداریم دعای امیرالمومنین را سه ساعت طول بدهیم. اگر استادی و نورانیتی داری، مختصر توضیح بده! وسط دعا هرچه شعر بلد است می‌خواند. همه بیچاره می‌شوند. جوان‌ها زده می‌شوند. می‌گویند جوان نمی‌رود دعای کمیل. خوب تو نمی‌گذاری!
 
مولوی می‌گوید در قدیم موذن بدصدایی بود. دیدند روزی صف بلندی از هدایا و تحفه‌ها تشکیل شده برای این موذن بدصدا. تعجب کرد و علت را پرسید. گفتند همه این افراد مسیحی هستند. گفت چرا برای من تحفه آورده‌اند؟ گفتند برای صدایت! گفت صدای من که بد است.
گفتند این مسیحی‌ها 6 ماه با یک دختر مسیحی سر مسلمان شدنش بحث داشتند. دختر اصرار داشت که من می‌خواهم مسلمان بشوم. مسیحی ها هم در طول شش ماه نتوانستند او را قانع کنند. صدای تو را که شنید گفت من اصلا اسلام را نمی‌خواهم. این تحفه و هدایا قدردانی مسیحیان از توست.
 
*
شیطان را باید شناخت. شعار می‌دهند می گویند شیطان قوی است. نه شیطان قوی نیست؛ ما به شیطان رو می‌دهیم. ما بچه بودیم در محلات و خانه‌های پر درخت تبریز بازی می‌کردیم. دیدیم ناله یکی از بچه‌ها بلند شد... یک بچه عقرب پیدا شده بود کمی از مورچه بزرگتر. این بچه داشت سیاه می شد طفلک. بچه عقرب از بند انگشت هم کوچک‌تر بود. عقرب فقط یک لنگه کفش می‌خواهد. شما الان نمی‌توانید بگوئید عقرب قوی است ولی موذی است. رو بدهی می‌آید در آستین آدم. شیطان هم ضعیف است. نگویید قوی است، این طور بگویید روبروی خدا ایستاده‌اید. شیطان قوی نیست، موذی است.
خداوند در قرآن می‌فرماید کسی بر بنده من تسلط ندارد. تسلط شیطان بر کسانی است که دنبالش می‌روند. جوانان عزیز، اخلاقتان را زیباتر کنید، نمازها را مرتب بخوانید، مساله والدین را رعایت کنید و به وظیفه عمل کنید، مطمئن باشید شیطان می‌رود.
 
*
دعا از معجزات قولی پیامبر(ص) است. آدم این را متوجه شود که جز خدا کسی جواب مضطر را نمی‌دهد، همه کارهایش درست می‌شود. دعای امن یجیب را با جان بخوانید!
آقایان حیف تان نمی‌آید مادرها را اذیت می‌کنید؟ سید رضی جامع نهج البلاغه پس از مرگ مادرش گفت: «بعد از این با کدام دست بلاها را رد کنم؟» دست مادر که بالا می‌رود بلاها از شما دور می‌شود. حیف نیست سر یک چیز جزئی مادر را می‌رنجانید؟ از مجلس روضه برگشته مادر را می‌رنجاند، قبول باشد!
 
سفره خدا بزرگ است. پیرزن نابینایی جلوی حضرت موسی(ع) را گرفت. گفت دعا کن خدا چشمانم را برگرداند. حضرت موسی گفت باشد. پیرزن گفت دعا کن جمالم را هم برگرداند. حضرت یک توقفی کرد. با خود گفت چشمانش را خدا داد، دیگر زیبایی و... وحی آمد که موسی چرا فکر می‌کنی؟ مگر از تو می‌خواهد؟...

یک شنبه 11 دی 1390برچسب:, |
 

سند بندگیـم

می گویند سیاهے ِ چادرم چشمــــ را میزند!

چشم آدم هاے حریص وهرزه را ،


چشم را که هیچ ! خبرندارند تازگےها دل را هم می زند!دل آدم هاے مریض و بیمار دل را!


از شما چه پنهان چادرم دست و پا گیر هم هست!دست و پاے بے بند و بارے را می بندد!

چادر براے کسانے استــــ که نمے خواهند عزتــــ ِ آخرتشان را به بهاے

نا چیز ِ لبخند هاے هرزه بفروشند!

┘◄ چادرم سند بندگے و عبودیتم را امضا مے کند!


شنبه 3 دی 1390برچسب:, |
 

عاشق مهــدي

ای دل بشارت می‌دهم، خوش روزگاری می‌رسد یا درد و غم طی می‌شود، یا شهریاری می‌رسد *** گر کارگردان جهان، باشد خدای مهربان این کشتی طوفان زده، هم بر کناری می‌رسد *** اندیشه از سرما مکن، سر می‌شود دوران دی شب را سحر باشد ز پی، آخر بهاری می‌رسد *** ای منتظر غمگین مشو، قدری تحمل بیشتر گردی به پاشد در افق، گویی سواری می‌رسد *** یار همایون منظرم، آخر در آید از درم امید خوش می‌پرورم، زین نخل باری می‌رسد *** «مفتون» منال از یار خود، گر بر تو گاهی تلخ شد کز گل بدان لطف و صفا، گه نیش خاری می‌رسد
ghazal200539@gmail.com

 

مطالب اخير

چه زیباست مشکی

تولد مولایمان مبارک

چادر آداب دارد

مجنون چادرم هستم

حرفای یه دختر چادری

مهدی جان

بانو

❓آیا بی حجابی تمدن است؟ تبرج یعنی چه؟ قرآن چه کسی را اُمُّل می داند؟

عروسک

⛔️خودنمایی ممنوع⛔️

•*• كمى تأمل بخاطر حفظ زندگى ها •*•

درد و دل یه دختر با مامانش

دختر،تو ناموس خــــــــ♥ــــــــدایے !!!...

دقت کردین

چادر مادر من فاطمه حرمت دارد

اسلام سوپرمارکت نیست

پرسش و پاسخ علمی در مورد لیله الرغائب

"ليلة الرغائب" حقيقت يا افسانه ؟

برای دل خودم آرایش میکنم

حق فرزند

 

آرشيو مطالب

مرداد 1395

ارديبهشت 1395

بهمن 1394

دی 1394

آذر 1394

آبان 1394

تير 1394

ارديبهشت 1394

بهمن 1393

آذر 1393

آبان 1393

مهر 1393

شهريور 1393

مرداد 1393

تير 1393

ارديبهشت 1393

بهمن 1392

دی 1392

آبان 1392

تير 1392

اسفند 1391

بهمن 1391

دی 1391

آذر 1391

آبان 1391

مهر 1391

شهريور 1391

مرداد 1391

تير 1391

خرداد 1391

ارديبهشت 1391

فروردين 1391

بهمن 1390

دی 1390

آذر 1390

آبان 1390

مهر 1390

 

نويسندگان

عاشق مهــدي

 

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خـــادم المهـــدي و آدرس najafian.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوند ها

دین من

آنچه بر من گذشت (مهدي)

دانلود کتاب صوتی

ایستگاه کتاب

نوشته هاي حافظ قرآن

جنبش دانشجويي حيا

عمار نامه

محجبه

بانوي حصاري

تعبیر خواب

کوهستان علی عسگری

دنیای آرامش

آموزش هاي مورد نياز در زندگي

دکتر آرام

موسسه متافیزیک بینش ماورائی

فال و طالع بینی

وبلاگ قبلی خادم المهدی

تست علمی روانشناسی رنگ ها

کیت اگزوز

زنون قوی

چراغ لیزری دوچرخه

 

دانشنامه مهدویت

پيوندهاي روزانه

زيبا و خواندني

کیت اگزوز ریموت دار برقی

ارسال هوایی بار از چین

خرید از علی اکسپرس

الوقلیون

 

امکانات جانبی

RSS 2.0

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 72
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 72
بازدید ماه : 1123
بازدید کل : 35074
تعداد مطالب : 93
تعداد نظرات : 26
تعداد آنلاین : 1



 

 
 

لوگوی دوستان

 

مرجع قالبها و ابزارهای مذهبی
Design By Blog Skin